ماموريت جدید!*

ژانویه 30, 2011 at 11:50 ق.ظ. (سیاست)

ابتدا جملات زیر را با هم مرور می کنیم:

«به مخالفان دولت مصر در تظاهرات عليه رژيم مبارك خواهم پيوست… مصر در نقطه عطف مهمي قرار گرفته است و من به اين كشور بازگشته‌ام تا با مردم [مصر] همراهي و مشاركت داشته باشم… خواست مردم براي تغيير بايد محترم شمرده شود، رژيم مصر نبايد در متفرق كردن مردم در تظاهرات از خشونت استفاده كند… آماده‌ام تا رهبري مرحله انتقالي دولت را در صورت درخواست مردم بر عهده بگيرم، ما براي ارزش‌هاي جهاني مبارزه مي‌كنيم… در تظاهرات اعتراض‌آميز فردا با مردم خواهم بود ولي من، شخصي نيستم كه تظاهرات را در خيابان هدايت كند… ماموريت من اداره تغيير سياسي در كشور است. از حسني مبارك می خواهم كناره ‌گيري كند و براي دور بعد انتخابات رياست جمهوري نامزد نشود. خشونت كنوني در تونس به دليل انقلاب مردم بوجود نيامده [است]، بلكه واكنش آنان به سركوب است».

این ها بریده ای از جملات آقای محمد البرادعی است. اما البرادعی کیست؟

محمد البرادعی در سال 1964 برای اولین بار در سرویس دیپلماتیک مصر آغاز به کار کرد. او از سال 1974 تا 1978 مشاور ویژه وزیر امور خارجه مصر بود. وی سال 1980 سرویس دیپلماتیک را ترک کرد و به عنوان یکی از کارکنان ارشد حقوق بین الملل اتحادیه اروپا، در موسسه تحقیق و پژوهش این اتحادیه، مشغول به کار شد. البرادعی بین سال های 1981 و 1987 استاد حقوق بین الملل دانشگاه نیویورک بود.

البرادعی در سال 1984 یکی از اعضای دبیرخانه آژانس بود که پس از مدتی به سمت مشاور حقوقی آژانس ارتقا درجه یافت و در اوایل سال 1993 دستیار مدیر کل روابط خارجی آژانس بین المللی انرژی هسته ای شد. وي از سال 1997 تا 2009 مدير كل آژانس بين المللي انرژي اتمي بود. البرادعي عضو انجمن بين المللي حقوق و مجمع بين المللي حقوق آمريکا نيز هست.

در هفتم اکتبر سال 2005، البرادعي و آژانس بين المللي انرژي اتمي مشترکا جايزه معتبر صلح نوبل را دريافت کردند. علت اين انتخاب، تلاش هاي انان در راستاي مصارف صلح آميز انرژي هسته اي و جلوگيري از به کارگيري آن در اهداف نظامي بود.

محمد البرادعی مدعی محوریت و هدايت یک جنبش است. جنبشي که از انتخابات سال گذشته شروع شده و نام آن را انقلاب سبز نامیده است. کتابی هم در این زمینه منتشر کرد که با جنجال گسترده‌ای رو به رو شد و فضای سیاسی مصر را به شدت پرهیجان نمود.

مأموریت جدید البرادعی «اداره تغيير سياسي در كشور [مصر]»(!) و لازمه انجام آن، ورود به ساختار قدرت در این کشور است. او براي اين کار دو راه پيش رو دارد.

روش اول شرکت در انتخابات ریاست جمهوری سپتامبر 2011 است. اما این روش موانعی همچون قانون اساسی فعلی را پیش رو دارد که گذر از آن بسیار مشکل است و شانس کمی دارد. ضمنا محبوبیت او به حدی نیست که منجر به موفقيت شود.

بر اساس ماده ۷۶ قانون اساسی مصر (اصلاح شده در سال ۲۰۰۶) نامزد ریاست جمهوری باید در شورای عالی یکی از احزاب به مدت یک سال عضویت داشته و حزب مذکور نیز حداقل پنج سال از تأسیسش گذشته باشد.

محمد البرادعی فاقد این شاخص بوده و اخیرا اعلام کرده که عضو حزب مردم مصر است و مدعي است که اين حزب، قوي تر از احزاب متشکل از چند نفر نخبه سیاسی  است. وي با این گفته، در حقیقت تاکتیک خود را برای مبارزه با نخبگان حاکم بر مصر  آشکار ساخته و «حزب مردم» را کنایه از همان ایجاد موج اجتماعی برای تغییر مي داند. به علاوه شرط مشارکتش در انتخابات را برگزاری انتخابات شفاف در سایه حضور ناظران بین‌المللی اعلام کرده است.

روش دوم تجدید نظر در قانون اساسی و یا تغییر کلی سیستم و رژیم است. با توجه به در قدرت بودن مبارک و حزب او و تجربه سال های پیش، تغییر این چنین قانون اساسی، تقریبا منتفی و امکان ناپذیر است.

حال چه روشی را باید انتخاب کرد؟

مطمئنا وقایع و اتفاقات به وجود آمده، زمینه و فرصت خوبی برای ورود البرادعي به عرصه سیاسی و قدرت گرفتن او برای انجام مأموریت است!

اما در این میان مسأله مهم و محوری، مسأله اسرائیل است. از زمان شکل‌گیری رژیم صهیونیستی و تا پیش از روی کار آمدن حسنی مبارک، مصر در فضای امنیتی پرتنشی است که مهم‌ترین دلیل آن، همسایگی با رژیم صهیونیستی مي باشد. ملاک ارزیابی عملکرد و موفقیت رؤسای جمهور نیز نحوه اداره این فضا در همسایگی این رژیم بود.

مصر اولین کشور عربی است که در سال ۱۹۷۹ با اسرائیل قرارداد صلح منعقد کرد. با این حال روابط قوی دو کشور تنها به سران آن محدود می‌شود. اتحادیه‌های پزشکان، مهندسان و حقوقدانان اعضای خود را متعهد کرده‌اند که از عادی سازی روابط با اسرائیل جلوگیری کنند. با گذشت ۳۰ سال از انعقاد قرارداد صلح بین مصر و اسرائیل،‌ سطح روابط تجاری دو کشور تنها ۱۵۰ میلیون دلار است.

مقامات اسرائیلی اکنون از این مساله هراس دارند که با گذشت ۳۰ سال از قرارداد صلح، یازدهمین ارتش قوی دنیا که با مدرن‌ترین سلاح‌های آمریکا مجهز است، علیه آنها وارد عمل شود. البته این که آیا مردم مصر بتوانند از طریق فر‌ایندهای دموکراتیک به اهداف خود دست یابند، امری قابل تردید است چرا که در کشوری که نرخ بیسوادی هنوز بالای ۲۰ درصد است، احتمال به راه نیافتادن حمام خون برای تغییر در دولت امری غیرمحتمل مي نمايد!

مصر به واسطه جایگاه خود در جهان عرب و نیز نقشی که در بحران اعراب و اسراییل ایفا می کند، جایگاه ممتاز و بی بدیلی دارد. از این رو اگر نخبگان تحول خواه مصری به غرب تضمین دهند که سیاست های خارجی قاهره همچنان تداوم خواهد یافت و این کشور با تغییر رییس خود به ورطه اسلام گرایی یا ناسیونالیسم عربی نخواهد افتاد، می توانند حمایت یا لااقل سکوت غرب در قبال تغییر در مصر را کسب کنند.

اختلافات موجود میان اپوزیسون نیز مانع تحقق یک ساختار دموکراتیک است. گرچه اپوزيسيون مصر جهت اصلي حركت خود را عليه دولت و نظام حاكم كنوني نشانه گرفته اما اين به معناي نبود اختلاف و رقابت ميان گروه هاي مخالف مصري نيست. دليل اصلي اين مساله به رويكرد هر يك از اين گروه ها بر مي گردد. به طور كلي مي توان گفت كه مهمترين رقابت در ميان گروه هاي اپوزيسيون، رقابت ميان اسلام گرايان و ملي گرايان ليبرال در اين كشور است. با اين وجود در ماه هاي اخير با تشديد فشار دولت به تمامي گروه هاي مخالف مصري، اين گروه ها تلاش مي كنند بيشتر بر وحدت رويه تاكيد كنند و كمتر اختلافاتشان را برجسته نمايند. اما مطمئنا این روند پس از تغییرات اساسی در کشور، تداوم نخواهد یافت.

از طرفی باید توجه کرد که بیم از قدرت گیری گروه های اسلام گرا در صورت باز شدن فضای سیاسی در بیشتر کشورهای عربی تهدیدی جدی و محتمل محسوب می شود و از نظر غرب الگوی قدرت گرفتن حماس در فلسطین نمونه عینی این موضوع است. هرچند اخوان المسلمین نیز دچار دو دستگی است و عملا امید چندانی به حاکمیت گروه های اسلام گرا وجود ندارد و حداکثر دولتی سلفی بی ثبات را مورد انتظار است.

بنا بر آنچه که گفته شد، به نظر می رسد که از منظر منافع غرب، بهترین و بهینه ترین نوع حکومت در مصر، مدل مبارک است. پس هر گونه تغییر در این مدل، موجودیت رژیم صهیونیستی را به خطر خواهد انداخت. حفظ امنيت اسرائيل در منطقه بي ثبات خاورميانه موضوعي غيرقابل اغماض در سياست خارجي کشورهای غربی و بخصوص امریکاست و مدلی نظیر مدل مبارک، طي نزديك به سه دهه اين منظور را برآورده ساخته است.  فلذا طی یک دوره گذار و انتقالی و پس از عمل کامل این سوپاپ اطمینان و فروکش کردن اعتراضات، باید سیستم را به واسطه یک کودتا یا روش های مشابه گذشته، به مدل مبارک (البته مترقی تر و به روز تر) برگرداند. غرب از يك سو نمي تواند سه دهه ثبات نسبي در روابط مصر- اسرائيل را ناديده بگيرد و از سوي ديگر اصلاحات در مصر را ضروري مي بيند.

—————————————————————————————————————————————————-

*در اوضاع کنونی و با وجود فاکتورهای تآثیرگذار بسیار، تحلیل وقایع مصر و پیش بینی آینده آن بسیار مشکل است. این متن برداشت نگارنده از وقایع اخیر مصر با مروری بر حوادث و شرایط یک سال اخیر این کشور است. هرچند قبل از نگارش این مقاله تلاش شد اکثر منابع و اخبار مرور و تحلیل شود، اما به جهت پیچیدگی های موجود، خطا در برآورد و تحلیل اجتناب ناپذیر است.

4 دیدگاه

  1. majaaaz said,

    بله…البرادعی به خوبی میتونه نقش «بنیصدر» یا دست کم «بازرگان» رو بازی کنه… هم مردم راضی شن هم غرب!!! اما چه باید کرد؟ چطور میشه این تجارب رو منتقل کرد به مردم؟!

    ضمنا…از رهبران اسلامی کسی رو میشناسید؟..

    • majaal said,

      هوالعلیم
      از نظر بنده نه حرکت مردم مصر، مشابه انقلاب اسلامیه و نه البرادعی نقش بنی صدر و بازرگان رو میتونه داشته باشه! با توجه به پارامترهای متفاوت و گاها متضاد (از ریشه و هدف تا نوع اعتراضات و مطالبات) این نوع مقایسه صحیح نیست و ذهن رو در برآوردها دچار مشکل و خطا میکنه.
      مطابق دلیلی که ذکر شد و نیز شرایط داخلی مصر و مناسبات اجتماعی و فضای نخبگانی آن انتقال تجربه معنی ندارد و خود لفظ «انتقال تجربه» ناشی از همان خطای بالاست.
      ایضا به نظر می رسد نه تنها رهبر اسلامی، بلکه رهبر غیر اسلامی و شخصیت کاریزمای قابل اتکا هم در شرایط فعلی در مصر وجود ندارد و تنها پتانسیل موجود، رهبران جهان عرب یا جهان اسلام است!
      Ltd

  2. محمد said,

    *
    این که مشابهت با انقلاب اسلامی را به طور کلی نفی کنیم-به گونه ای که تجربه های آن بلا استفاده شود- درست نیست. کلا هم یاسر جان: به نظر من پیچیده دیدن قضایا -مثل خیلی چیزهای دیگر- نقطه ی بهینه دارد؛ کم گذاشتن اش ساده لوحی است و اگرهم زیاد جلو برویم می شود سردرگمی! چاکریم!

    • majaal said,

      هوالعلیم
      من نظرم رو توی متن گفتم. کماکان معتقدم مشابهتی که ما در ذهن می پرورانیم و برای آن در حال برنامه ریزی هستیم، برآورد درستی به دست نمی دهد و به خطای استراتژیک می انجامد.
      تا حدی حرفت در مورد پیچیده دیدن رو قبول دارم ولی پیچیده بودن بحث دیگری است برادر!
      Ltd

بیان دیدگاه