از احترام تا التزام؛

دسامبر 23, 2010 at 8:18 ب.ظ. (اجتماعی)

در گفتار روزمره ما اشاره به صحبت های رهبری و حجت و دلیل و کد آوردن از تکه به تکه فرمایشات ایشان موج می زند چنانچه به سختی می توان بحثی میان «دوستان ولایی» یافت که لااقل یکی از مطالبات یا خواسته های رهبری در آن مورد اشاره قرار نگیرد.

هرچند تعداد بسیاری یافت می شوند که گفتار، عمل، منش و رفتارشان منطبق بر چارچوب ترسیم شده و مشی، منش و خواست رهبری باشد و یا لااقل در مسیر نزدیک شدن به منویات ایشان قدم بردارند اما آیا واقعا چنین فضایی میان به اصطلاح «ولایت مداران» فراگیر است؟ آیا همه مدعیان چنین اند؟ آیا فریم به فریم زندگی ما به تأسی از ولایت و چارچوب ذهنی و رفتاری ایشان جلو می رود؟ آیا در تمام شئون زندگی که محل اختلاف نظر و عقیده است، به نظر ولی رجوع می کنیم؟

به نظر می رسد جواب این سوال بسیار دشوار است چراکه ممکن است حتی این متن نیز که ادعای آسیب شناسی دارد، خود آسیب اکبر و یا مضاعف باشد!

با چشم پوشی از این مسأله مهم و بزرگ می توان گفت اکثر استنادات و رفتارهای ما که ادعای ولایت مداری را نمود ظاهری و عینی می بخشند، یا از روی عادت است یا به جهت تأثیر فضا و مد بودن چنین گرایشی، یا از باب توجیه عمل و یا مهمتر از همه به جهت احترام به ولایت و شخص ولی؛ هرچند خود نیز به این مسائل واقف نباشیم و این نوع اطاعت را نماد بارز ولایت پذیری و ولایت مداری بپنداریم.

بحث ما روی گزینه آخر یعنی احترام به ولایت و شخص ولی است. در بسیاری مواقع، نظر ولی را صرفا می پذیریم و این پذیرفتن این گونه نیست که به دنبال استخراج نظر و فعل، و عمل دقیق به آن باشیم بلکه به شنیده ها اکتفا می کنیم. این نوع رفتار با قول و فعل ولی نگران کننده و بسیار آسیب پذیر است چرا که حتی اگر عملی هم در کار باشد، به جهت احترام است نه التزام.

این روحیه زمانی تقویت می شود و توجیه پیدا می کند که نظر ولی، ارشادی باشد نه مولوی. اینجاست که دستمان باز شده و توجیهاتی ردیف می شود تا با احترام کامل به ولی و ادعای ولایت مداری محض، به آرامی نظر ولی را کنار گذاشته و به غیر آن عمل کنیم. نمونه این نوع تعامل با حکم و نظر ولی در اعمال روزانه ما به وفور یافت می شود.

باید گفت درست است که از مقصد مطلعیم اما گاهی اختلاف حرکت هایمان با شخص ولی خیلی بارز و نمایان است و به جای پا نهادن در جای پای ولی، مدام عقب و جلو می رویم و به چپ و راست منحرف می شویم اگرچه حواسمان به سرعت و سبقت و پلیس و گارد ریل هست!

در باب ایمان، قرآن کریم به عنصری اشاره می کند که بازتاب حقیقی ایمان است و شاید بتوان گفت که بی آن، ایمان، معنا و مفهوم واقعی نمی یابد. این عنصر، همان التزام عملی و عمل است. به این معنا که اگر شناختی به شکل عقد قلبی و باور و ایمان درآید اما در نگرش ها و رفتارهای فردی و اجتماعی و نیز ظاهری و باطنی تاثیر نگذارد ایمان کامل حقیقی به شمار نمی آید، ایمان، تنها درچهره عمل و التزام عملی به آن خود را نشان می دهد.

اما تعریف این التزام چیست؟ التزام از باب افتعال به معنای چسبیدن است. وقتی چیزی به چیزی دیگر بچسبد و همیشه همراه آن باشد به گونه ای که دارای ارتباط تنگاتنگی با آن باشد و ذات آن به شمار رود. ملازمان، کسانی هستند که در همه جا با آدمی این سو و آن سو می روند و دمی او را رها نمی سازند و به سخن دیگر چون «پیچک» به او بسته شده اند.

منظور از التزام به ولایت فقیه که باید عملي باشد، متعهد شدن به ولایت فقیه و پذيرفتن لوازم آن در مقام عمل است؛ ولي فقيه را معیار، ملاک، محور، قله و چشم انداز حرکت قرار دادن و با سر انگشت اشاره او حرکت و موضع گيري کردن؛ به گونه اي که انسان هر جا قدم مي نهد در راستاي کمک به آرمان ها، منويات و تدابير ولي امر باشد و در رفتار فردي و اجتماعي او و حتی یک مرتبه بالاتر، در احساس او کوچک ترين زاويه اي برخلاف آن چشم انداز و قله مرتفع مشاهده نشود.

خداوند می فرماید: آیا ننگریسته ای به کسانی که به دروغ ادعا می کنند به آن چه بر تو فرو فرستاده شده و به آن چه پیش از تو بر دیگر پیامبران نازل گردیده ایمان آورده اند، آنان می خواهند داوری در در اختلافات را نزد طاغوت ببرند، با آن که فرمان یافته اند به طاغوت کفر ورزند و با آنان مراوده نداشته باشند؟ و شیطان می خواهد آنان را به بیراهه ای که با حق فاصله ای دور و دراز دارد سوق دهد. (نساء آیه 60)

قرآن ادامه می دهد که اینان از پیامبر و آموزه های قرآن سر می تابانند و حاضر نمی شوند تا آن را ملاک حل و فصل اختلافات قرار دهند. (نساء آیه ۶۱)

خداوند در آیه ۶۵ سوره نساء به بیان معیار سنجش و داوری میان افراد و تشخیص انسان سالم و راستگو از منافق و دروغگو می پردازد و می فرماید: پس چنین نیست که اگر مردم رسالت تو را تصدیق کنند مومن باشند. به پروردگاری خدا سوگند تا آنان تو را در آن چه میانشان مایه اختلاف است داور نسازند، آن گاه از داوری تو درخود احساس هیچ گونه ناراحتی نکنند و کاملاً سر تسلیم فرود نیاورند، مومن نخواهند بود.

این همان التزام عملی است که قرآن بر آن تکیه و تاکید می کند و شخص اگر مدعی باور به چیزی است می بایست در رفتارها و نگرش های خویش آن را نشان دهد؛ زیرا شخصیت آدمی خود را در رفتار نشان می دهد و بهترین داور در صداقت شخص همان رفتار عملی است. درحقیقت التزام عملی به آن چه باور دارد و یا مدعی باور است خود بهترین داور برای سنجش ایمان و عدم ایمان و نیز التزام و عدم التزام است.

التزام آن است انسان در برابر فرامين و دستورات، رهنمودها ، تدابير وانتظارات ولي گزينشي عمل نکند و «یؤمن ببعض و یکفر ببعض» نباشد، اين گونه نباشد که هر جا با سليقه و هواهاي خود هماهنگ ببيند، روی آن مانور بدهد و دیگران را مواخذه کند، ولي آنجا که بر وفق مرادش نباشد پشت گوش بيندازند و آن را سلیقه ای بداند. به عبارتی در مواردي هم که به مصلحتي تدبير و رهنمودي با اشاره و کنايه از سوی ولی مطرح می شود، بلافاصله برای ساری و جاری شدن آن تلاش و مجاهده کرد.

لازمه چنين همراهي کاملي اين است که انسان با انديشه و افکار، سخنان، جهت گيري ها و معيارها و ملاک ها و حتي اشارات ولي امر در مسائل، انس و آشنايي نسبتا جامعي داشته باشد . همواره به رهنمودهايش گوش فرا دهد، درباره آنها تدبر و انديشه کند، در جريانات مختلف سخنان او را تحليل نمايد و اشارات و لطايف سخنانش را به خوبي بفهمد و بتواند تکليف خود را به درستي تشخيص دهد و با انگشت اشاره او حرکت کند و موضع بگيرد.

و سخن آخر اینکه در رابطه با دلدادگي، تعهد و التزام عملي ياران امام زمان (عج) نوشته اند:

آنان در برابر امام و ولي امرشان از کنيز زر خريد مطيع ترند «و هم اطوع من الامه سيدها»

شيدايي آنان در برابر امام (ع) در حدي است که هنگامه نبرد، پروانه وار شمع وجود حضرت را در ميان مي گيرند و از او محافظت مي کنند، امام و آنچه که حتي اندک نسبتي با او دارد در نگاه اول مقدس است. آنها براي زين اسب امام (ع) نيز قداست قائلند و بر آن دست مي سايند و تبرک مي جويند «يتمسحون بسرج الامام يطلبون بذلک البرکه و يحفون به يقونه بانفسهم في الحرب»

—————————————————————————————————————————————-

پی نوشت؛

پس از خواندن کامنت آقای دادمان، ذکر چند نکته را  برای تنویر افکار ضروری می دانم:

1. مخاطب این وبلاگ طیف خاصی است و طبیعتا همچنان که در اول این نوشته نیز ذکر شده، مخاطب دوستان ولایی و انقلابی اند نه عموم مردم و یا حتی عموم مذهبی ها.

2. مقصود این نوشتار توبیخ و مواخذه دوستان نیست و حداکثر می تواند در مقام توصیه و تشویق برآید؛ مگر در مواردی که حداقل دین و حکم و نظر صریح ولی زیر سوال برود که اینجا توبیخ و مواخذه وظیفه است و تکلیف و در متن هم بدان اشاره شده است.

3. نظر رهبر معظم انقلاب در پاسخ به یک استفتاء در مورد التزام عملی بدین شرح است:

« ولایت فقیه به معناى حاكمیت مجتهد جامع‌الشرایط در عصر غیبت است و شعبه‌اى است از ولایت ائمه اطهار (علیهم السلام) كه همان ولایت رسول الله (صلى‌الله علیه وآله) مى‌‌باشد و همین كه از دستورات حكومتى ولى امر مسلمین اطاعت كنید نشانگر التزام كامل به آن است.»

3 دیدگاه

  1. دادمان said,

    باسم حق
    آنچه نوشتی از منظر فقه که حداقل دین ماست به یقین مردود است. یعنی کسی که خلاف این رویه عمل میکند را نمیتوان توبیخ نمود به عدم التزام به ولایت فقیه. خودآقا هم در استفتئاتشان به صراحت به این امر تاکید داشتند. مغالطه آشکار شما هم در پایان متن مشاهده می شد که ولایت پذیری از معصوم را هم شکل ولایت پذری از فقیه نمایانده بودی
    برای من و تو که دین خدا رانمی فهمیم همان به که همینگونه عمل کنیم!!!! اصلا معنایی که من از بسیجی می فهمم همین است. این مسیر مطمئن تراست برای قرب الی الله تا خود اجتهادی های مکرر. به شرط آنکه اگر نفهمدیم عمل کرده ولی تلاش نماییم تابفهمیم ولی چه می گوید و باکدام منطق چنین می گوید؟معرفت درمسیر قرب الی الله شاید مقصد نباشد، ولی حتما از لوازم راه هست.
    اما پیرامون آن چند خط نخست: اتفاقا گمان من آن است که ترویج این تلاش ها برای «استناد همه فهم ها و همه کارهایمان به سخنان و نوع نگاه ولی فقیه» کمک میکند به نهادینه شدن چنین التزام که شما میگویی. بلکه بیشتر از نگارش چنین آسیب شناسی!ایجاد یکسری کرسی آزاد اندیشی میان خودمان با اتکا به سخنان ولی فقیه. کرسی هایی که گویی همیشگی است و به هنگام هر اختلف سلیقه و هر تفاوت رایی برپا میشود برای فهمیدن نظر ولی.
    البته باز هم تاکید میکنم: این مسیر مطمئن است به شرط آنکه پرسشگر باشیم از کلام ولی به نیت فهم و نه به نیت نقد
    والعاقبه للمتقین

    • majaal said,

      هوالعلیم

      عدم توانایی بر توبیخ یا عدم توبیخ، دلیلی بر مردود بودن از نظر فقه نیست. همچنین مردود بودن از منظر فقه از سوی جنابعالی و بنده قابل تشخیص نیست!
      استفتاء حضرت آقا را هم قبل از نگارش این متن دیده ام. لازم است بگویم که غیر از اینکه این متن، متنی فقهی نیست، معیاری برای قضاوت و مواخذه هم به شمار نمی رود.

      من نیز قبول دارم که «ترویج این تلاش ها برای “استناد همه فهم ها و همه کارهایمان به سخنان و نوع نگاه ولی فقیه” کمک میکند به نهادینه شدن چنین التزام که شما میگویی.»

      در مورد کرسی های آزاد اندیشی، اتفاقا من نیز بر همین استخراج تأکید کرده ام:
      «بحث ما روی گزینه آخر یعنی احترام به ولایت و شخص ولی است. در بسیاری مواقع، نظر ولی را صرفا می پذیریم و این پذیرفتن این گونه نیست که به دنبال استخراج نظر و فعل، و عمل دقیق به آن باشیم بلکه به شنیده ها اکتفا می کنیم. این نوع رفتار با قول و فعل ولی نگران کننده و بسیار آسیب پذیر است چرا که حتی اگر عملی هم در کار باشد، به جهت احترام است نه التزام.»
      لازم به ذکر است مواردی که منجر به سوء برداشت شده بود، در انتهای متن به عنوان پی نوشت گنجانده شد.

      Ltd

  2. مجتبي عرب مازار يزدي said,

    اصلا آنقدري كه من ميفهمم اينست كه امام(ره) بسيج را براي ترويج و تثبيت و شبكه سازي و متشكل كردن همين اطاعت پذيري تاسيس كردند.اين معناي اطاعت بسيار گره خورده به محبت و البته محبتي كه معرفتي در پسش باشد و محبتي در پي اش بيايد. معناي بسيجي را بفهميم و ترويج كنيم اين درد را حل ميكند. ترويج معناي بسيجي هم گره خورده به بسيجي شدن خود و تقويت نهاد بسيج و فرهنگ بسيجي.
    خلاصه لنگيدن در اين ماجرا به نظرم لنگيدن در بسيجيت انسان است. اين معناي بسيجي را آقا مرتضاي آويني خوب فهميده است

بیان دیدگاه